سیزده بدر 92
1 3 بدر امسال ،ما با مامانی و آقا جون و دایی ها بودیم ،قرار شد ناهار و پیش خانواده مامان باشیم و غروب بریم پیش خانواده بابایی (امسال چند روز به ١٣ بدر مونده با کمک آقا جون و مامانی ،بابایی تو زمینش باغ زد ،آقا جون دو تا کارگر برامون گرفت و خودش به عنوان سرکارگر بهمون کمک کرد(هوراااا...آقا جون ،ایشالله همیشه زنده باشی ) مامانی هم اومد و بابا جون برای ناهار جوجه کباب درست کرد ،خلاصه به ما خیلی اون روز خوش گذشت،بابایی هم که تا حالا بیل دستش نگرفته بود ،تمام روز و بیل زد و کلی تو آفتاب سوخت ،بابایی می گه این باغو واسه آندیا زدم ،دختر گلیم صاحب یه باغ بزرگه که دو سال دیگه به ثمر می شینه ) خلاصه غروب 13 بدر رفتیم تو باغ دختر گلم ،همه عموها ا...
نویسنده :
مامان جون
9:43