چهارشنبه 28 فروردین 92
سلام کوچولوی مامان
امروز دلم خیلی برات تنگ شده ،لحظه شماری می کنم که برسم خونه ،صبح که زنگ زده بودم خونه،مادر بزرگ گفت که گوشی تلفنو می خوای ،باهات کلی حرف زدم و توام با اه اه گفتن و بابابا گفتن جوابمو می دادی ،یک ساعت بعد مادر بزرگ گفت که بعد از تلفن ،خیلی بی قراری کردی ،عزیز مامان توام مثل مامان دل کوچولوت تنگ شده ،مامان فدای اون دلتنگیات بشه منو ببخش که تو این لحظه ها پیشت نیستم .قشنگم اینو بدون که این ساعتها برای مامان مثل سال می گذره ،امیدوارم وقتی که بزرگ شدی و این مطالب رو خوندی ،بتونی مامانو درک کنی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی