آندیاآندیا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

دنیایم آندیا

شنبه 14 اردیبهشت 92

1392/2/14 8:25
نویسنده : مامان جون
712 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام زیباترین دختر دنیا

 امروزم شنبه است و دلتنگی های مامان چند برابر ه،دیروز صبح زود بیدار شدی و شروع کرد به بابا گفتن، خلاصه همه رو بیدار کردی ،منم چون خیلی کار داشتم از خدا خواسته سریع بلند شدم و شروع به جمع و جور کردن خونه کردمو،شما عسلی رو بردم حمام ،بعدشم خوابوندمت و رفتم تره بار ،وقتی برگشتم دیدم دخملیم نشسته پیش بابایی و مادر بزرگش ،عزیز دلم خیلی دردری شده ،تا وارد خونه شدم شروع کرد به در در گفتن ،حتی دخترم شرطی شده مبرم تو دستشویی که بشورمش ،درو که می بینه می گه د د د د،خلاصه غروبی دخملی رو بردیم دردری ،به هر فروشگاهی که می رسیدی خودتو می کشوندی طرفش ،قول می دم از این به بعد بیرون زیاد ببرمت.

دیشب مامان دو سه سری لباساتو ریختم لباسشویت ،خلاصه وقتی خواستیم بخوابیم ساعت 1 بود و تازه بازم دلت می خواست بیدار بمونی ريالبرقا رو خاموش کردم ولی شما خوابت نمی برد ،همش حرف می زدی ،بعضی وقتا می خوابیدی و تو خوابم می گفتی (بابا) آخه چرا؟ حداقل تو خواب بگو مامان ،آخه آدم اینقدر تبعیض قائل می شه ،خلاصه ساعت 2 موفق شدم بخوابونمت .آخ داشت یادم می رفت

 

یه شیرین کاری مهم دخملم  که تازه یاد گرفته اینه که:

 

دستشو مشت می کنه و می بره در گوشش و می گه ال ال  (الو) خوبی؟بعدم با زبون خودش که ما نمی فهمیم شروع می کنه به حرف زدن ،قربوننننننننننننننننننن.........ت بشم ،شیرین عسل.

 

فرهنگ لغت آندیا جون:

 

ددددد..................(بیرون)

بابابا.........................(بابا)

ماماما....................(مامان)

دادادا...............(مادر بزرگ)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)